پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پرهام ، نفس زندگی

دیگه خودم در تاریخ ۲ تیر ماه اومدم وبلاگ رو ادامه بدم

این روزها و دیگر هیچ

پرهامم، این روزا  اینقدر با هم داستان داریم که کمتر وقت میکنم به وبلاگت سری بزنمو به اصطلاح خودمون به روزش کنم.میخام از روزای با هم بودن حسابی لذت ببرم واسه همینم زیاد عذاب وجدان نمیگیرم که کمتر میام پای نت. امروز وقتی میخاستم بخوابونمت و طبق یکی از عادتات واسه خوابیدن توی بغلم گرفتمت تا با موزیکای مورد علاقه ات بخابی.یهو ترانه نوازش که دورانی که توی شکم مامانی گوش میدادیو گذاشتم.1 دقیقه هم نشد که خوابیدی با آرامش کامل (( چشمای بسته ی تورو با بوسه بازش میکنم      قلب شکسته ی تورو خودم نوازش میکنم...))   قربون خدا برم. البته این روزا اینقد از خودت انرژی میزاریو ورجه وو...
8 آذر 1392